اسماعيل واژهاى غيرعربى و معربِ «اشمائيل» در سريانى است و از همين راه به عربى وارد شده[۱] و اصل آن واژه عبرى «يشمَع» به معناى يَسمَع و «أيل» به معناى اللّه بوده و براساس لغت مصريان «اسماعين» خوانده شده است.
در سبب اين نامگذارى گفتهاند: ابراهيم هنگام درخواست فرزند از خدا دو كلمه اشمع و ايل به معناى «خدايا دعايم را اجابت كن» را به كار برد و چون خداوند به او فرزند داد او را به همان جمله ناميد. مطيع خدا، يا هديه الهى نيز معانى ديگرى است كه براى آن گفتهاند؛ ولى اين دو معنا دور از حقيقت دانسته شده است.[۲]
مشهور لغويان اسحاق را واژهاى عبرى مى دانند كه از «يصحاق» به معناى «مى خندد» گرفته شده است،[۱] زیرا كه به واسطه تولد يافتن وى در زمان غيرمنتظر و غيرمترقب و كبر سن والدين، بدين اسم موسوم گشت [۲] و ساره پیش از تولد او گفته است خدا مرا خندان و مسرور ساخت.
پس از تولد او خداوند به حضرت ابراهیم فرمود که او را اسحاق بنامد. در قرآن نیز مضمونی نزدیک به بیان تورات آمده است «فضحکت فبشرناها باسحاق:[۳] پس ساره خندید، پس آنگاه او را به اسحاق بشارت دادیم». اگرچه برخى آن را عربى و مشتق از «سـحـق» دانستهاند.[۴]
بيشتر لغويان «ادريس» را واژهاى عربى و از ماده «درس» مشتق دانسته و وجه اين نامگذارى را كثرت دانش يا ممارست او بر آموزش، ذكر كردهاند[۱] اگر چه برخى به اشتقاق آن از ماده «دروس» به معناى پنهان شدن، معتقد بوده و علت آن را پنهان شدن ناگهانى ادريس بيان نمودهاند.[۲]
فيروزآبادى در كتاب قاموس مي نويسد ادريس پيغمبر عليه السلام از دراسة «خواندن» نيست، زيرا آن اعجمى است، ليكن در تفسير على ابن ابراهيم قمى رحمه اللَّه است: «حضرت امام صادق عليه السلام فرموده: و سمى ادريس لكثرة دراسته الكتب: اين كه او ادريس ناميده شد براى آنست كه كتاب ها را بسيار مي خواند و درس مي داد.» بنابراين قطعا لفظ ادريس عربى خواهد بود، و آنچه فيروزآبادى گفته درست نيست.[۳]
حضرت ابراهيم علیهالسلام یکی از انبیای عظام الهی و از پیامبران اولوالعزم است. دین توحیدی به آن حضرت منتسب است و ایشان پدر ارجمند حضرت اسماعیل علیهالسلام و حضرت اسحاق علیهالسلام ميباشد که به واسطه آن دو، نسب بسیاری از انبیاء من جمله حضرت موسی علیه السلام، حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله به آن حضرت باز می گردد.
بِنْیامین، کوچکترین پسر یعقوب و تنها برادر تنی یوسف. نام وی در قرآن نیامده اما از زبان یوسف با عنوان برادرم (اخی) از دیگر برادران متمایز شده است.(سوره یوسف: 90)
عربى يا عجمى بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. ديدگاه نخست، كاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربى را دليل عربى بودن آن مىداند.[۱] از جمله معانى مشهور لغوى كه در زبان عربى براى بعل گفتهاند عبارت است از: خدا و ربّ،[۲]مالك،[۳] بت[۴] (يا نام بتى از طلا[۵]) و زوج.[۶]
بندرى باستانى در كنار درياى سرخ و نزديك خليج عقبه، زيستگاه اصحاب سبت.
اَيله در زبان عبرى به معناى درختان است.[۱] برخى منابع تاريخى آن را نام شهرى ميان يَنْبُع و مصر يا روستايى ميان مَدْيَن و كوه طور دانستهاند؛[۲] ولى بنابر قول مشهور شهرى است از نواحى شام كه در كنار درياى قُلْزُم (سرخ)، نزديك خليج عَقَبه ميان مصر و شام واقع شده[۳] و امروزه به نام ايلات معروف است.[۴] برخى آن را منسوب به دختر مَدْيَن بن ابراهيم عليه السلام دانستهاند.[۵]
در عهد عتيق چندين بار از ايلا (Ila) يا ايلت (Elath) يا ايلوت (Eloth) نام برده شده است كه در ساحل شرقى درياى قُلزُم واقع بوده و اسرائيليان هنگام خروج از مصر از اين شهر گذشتهاند و حضرت داود عليه السلام آن را مسخّر كرده و در زمانحضرت سليمان عليه السلام آباد شده است.[۶]
در قرآن كريم، لفظ اَيله به طور صريح نيامده؛ اما در برخى آيات به ماجراهاى مربوط به آن اشاراتى شده است. (سوره بقره/ 2، 65؛ سوره مائده/ 5، 78؛ سوره اعراف/ 7، 163 ـ 166؛ سوره كهف/ 18، 77)
كافران قوم حضرت شعیب علیهالسلام كه در پى تكذیب وى با عذاب فراگیر نابود شدند.
مشهور فرهنگ نویسان،[۱] جغرافیدانان[۲] و مفسران[۳]، مَدْین را نام شهرى مىدانند كه حضرت شعیب علیهالسلام به سوى مردم آن برانگیخته شد. ظاهر كاربرد قرآنى آن، به ویژه تركیب «اصحاب مدین» (سوره توبه/9،70؛ سوره حج/22، 44) و «اهل مدین» (سوره طه/20، 40؛ سوره قصص/28، 45) نیز این دیدگاه را تأیید مىكند.